امیرعباسامیرعباس، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه سن داره

امیــــرعبــــاس*عشق مامان و باباس

تولد سه سالگی بره ناقلای من

1391/1/15 22:58
نویسنده :
2,459 بازدید
اشتراک گذاری

بازیگوشی

چهارشنبه 25/3/90   الآن سه سال و چهارماه سن داری و قدت 102 سانت و وزنت 15 کیلوگرمه. اخیرا فوق العاده عاشق کارتون بره ناقلا شدی و  همش کارهای اون بع بعی هارو تقلید میکنی. از وقتی که تلویزیون داخل اتاق کامپیوتر را در اختیارت گذاشتم، خودت هروقت هوس بره ناقلا میکنی میری و سی دی رو میذاری و بعدش هم خودت خاموش میکنی و میخوابی. این تلویزیون باعث شده بیشتر از قبل مستقل بشی و به تنهایی بخواب بری. همه این کارهات رو خیلی دوست دارم و از اینکه نشانه های رشد و تکامل تو رو میبینم خوشحالم. فقط چیزی هست که اخیرا نگرانم کرده. و اون اینه که تازگی ها خیلی دوست داری از مسائل منفی در ذهنت شخصیت سازی کنی. مثلا همش به غریبه ها میگی: بابای من تیرخورده و توی زندانه. یا مثلا به آقاجون گفته بودی: ماشین ما تصادف کرده و داغون شده. تا حدی که آقاجون باورش شده بود. توی مهد کودک هم همش به بچه ها میگی: بابای من سبزی فروشی و بلندگو داره میگه خیار، گوجه، قرمه سبزی...!  باخودم فکر میکنم چقدر وحشتناکه  که بچه ی آدم آبروی آدمو ببره... مخصوصا پیش غریبه ها!

یکشنبه 1/3/90   امروز برای تولد بابایی جشن کوچیکی گرفتیم. کیک درست کردم و با کمک امیرعباس اتاق را تزئین کردیم. خیلی شادی کردی.  اخیرا خیلی از کارهای آدم بزرگها تقلید میکنی. مثلا جلوی آیینه صدای ویژ ویژ درمیاری انگار که داری ریشاتو میزنی بعدش هم کت میپوشی و به اداره میری! همش از سرویس اداره و تعمیر ماشین و شهرداری اسم میبری و کارهای مهمی انجام میدی! اما من میخوام خودت باشی، بچه باشی. خیلی باهات صحبت میکنم اما فایده نداره. گاهی که به پارک میبرمت، روی نیمکت می نشینی و اخم میکنی و زیرچشمی و تحقیرآمیز به بچه های دیگه نگاه نگاه میندازی. انگار میخوای بگی: من مثل شماها بچه نیستم! من آدم بزرگم!

 تولد سه سالگی

21/10/89 سه شنبه    اولین جشن تولد را در مهدکودک برایت گرفتیم. خیلی خیلی شاد و عالی برگزار شد. فقط نمیدونم چرا جلوی چشمهای اونهمه بچه که دور کیک تولدت میچرخیدند و دست میزدند، نتونستم بوست کنم. واقعا بچه ها از ته دل شادی میکردند... خوش بحال همه بچه ها...

ماشین سواری

8/10/89 چهارشنبه   همش ماشین بازی میکنی، گاز میدی و دنده عوض میکنی. دوست داری از وسایل خونه برای خودت ماشین بسازی. مثلا دسته جارو بجای دنده ماشین و یک سینی گرد بجای فرمون توی دستت میگیری. مدام درحال بررسی کابینتهای آشپزخانه و جستجوی اشیای جدید هستی. من هم این ریخت و پاشها رو تحمل میکنم شاید بتونم کاری کرده باشم که به خلاقیت تو کمک کرده باشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)