امیرعباسامیرعباس، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه سن داره

امیــــرعبــــاس*عشق مامان و باباس

چهارماهگی شروع زیبائیها

1391/1/24 4:14
نویسنده :
689 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 25/2/87  نی نی عزیز من الان 4 ماه و نیمه است. یادمه مامانم همیشه میگفت بچه وقتی چهارماهه میشه تازه باحال میشه، باهاش بازی میکنی کیف میکنی. امیرعباس من هم الان خیلی خوردنی شده. توپول و آبدار و شیرین. وقتی باهاش شوخی میکنم بلند بلند میخنده و از خنده ریسه میره. صدای غش غش خنده اش خستگیمو درمیاره. مدتیه که همه چی رو میگیره و به دهان میبره. آنقدر شیطونی میکنه که نمیگذاره بنویسم. عاشق خودکار و مداده و همه رو از دستم میگیره. بخاطر همینه که خاطراتم رو دیر به دیر ثبت میکنم.

شنبه 21/2/87  مدتی بود شبها یک سی سی شربت دی سیکلومین بهش میدادم و شب خیلی خوب میخوابید. اما وقتی فهمیدم این دارو عوارض خطرناکی دارد آن را قطع کردم. بجاش از گرایپ میکسچر استفاده میکنم. با اینحال همش دلدرد داره. بعضی شبها گریه های شدیدش زیادتر و نگران کننده تر از قبل میشه. گاهی ساعتها جیغ میزنه. من که همیشه سعی کرده بودم ارتباط روحی نزدیک با او برقرار کنم. پس چرا اون اصلا خستگی منو درک نمیکنه و آروم نمیشه؟ نمیدونم. شاید هم میفهمه. چون وقتی که خودم آرامش درونی زیادی دارم اون هم آروم میشه. هنوز مطمئن نیستم باهاش ارتباط برقرار کرده ام یا نه.

دوشنبه 16/2/87  حدود یکهفته است که نی نی دستهاشو به سمت دهانش میبره. امروز برای اولین بار حس کردم عروسک رو بطور ارادی در دست گرفت. حرکتهای کندش داره سریعتر و کامل تر میشه. امیرعباس واقعا بچه فوق العاده حساسیه. نسبت به هر تغییر جزئی واکنش شدید نشون میده. مثلا کافیه من یه پیاز خرد کنم تا بزنه زیر گریه. همیشه هم قبل از بادگلو زدن کلی نق نق میکنه و وقتی کارشو میکنه خوشحال و خندون میشه! حتی قبل از خرابکاری هم یه دهن آواز غمناک میخونه. ما دوتا خیلی به همدیگه وابسته ایم. اینروزها خیلی زیباست اما من روحیه خوبی ندارم. همش به مرگ فکر میکنم. اگر من نباشم کی میتونه این بچه رو بزرگ کنه؟ آیا اون بدون من خوشبخت میشه؟

بازی با خرس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زينب عشق مامان و بابا
22 اردیبهشت 90 18:41
خدا حفظش كنه پسر نازتون رو


آرتین خان
22 اردیبهشت 90 19:51
سلام بر مامانی و امیر عباس خان
وای اون عکسش با 2 تا عروسکاش منو کشته
چه ایده جالبی
آفرین


وجیهه
17 آذر 90 16:02
آخ خ خ که من اینجا هلاک لپپپاتم